۱- ذهنآگاهی را تمرین کنید
ذهنآگاهی یک فرآیند آهسته از آگاهی نسبت به افکار، احساسات، درد، ارزشگذاری خود، قضاوت و غیره است. این آگاهی از وجود ماست و پدیدههایی که در این لحظه اتفاق میافتد. شامل افکار، احساسات و محرکهای بیرونی. برای تمرین چشمانتان را برای دقیقهای ببندید و به جای فشار برای بیرون راندن افکار یا تلاش برای تمرکز، بر تنفس خود متمرکز شوید، تنها به نرمی، افکار، جسم و احساسات خود را درک کنید.
شما ممکن است افکار یا احساسات منفی را ببینید، فقط آن را درک کنید و به آن نگاه کنید. تلاش نکنید تا آنها را به افکار مثبت تبدیل کنید یا کنار بزنید. میتوانید این تمرین را از پنج تا سی دقیقه در روز انجام دهید.
۲- به آنچه درک کردهاید خوش آمد بگویید
در زمان تمرین، شما افکار منفی، ترسها، اندیشههای شادیآور، قضاوتهایی در مورد خودتان را درک میکنید و ما تمایل داریم که افکار منفی را متوقف کنیم اما این یک سرکوب است و نفی کردن منفیها. به جای آن به این پدیدهها خوشآمد بگویید و آنها را به یک فنجان چای دعوت کنید. آنها را در آغوش بکشید.
آنها قسمتی از زندگی شما هستند. حتی اگر این تمرین احساس بدی را هم یه شما داد، مهم نیست. احساسات بد را در آغوش بکشید، راحت باشید، اجازه دهید در اطراف شما بچرخند، آنها بد نیستند، بلکه فرصتهایی هستند که چیزهایی را در مورد خودمان یاد بگیریم وقتی که از آنها فرار میکنید، درد بیشتری را خلق میکنید. به جای آن با آنها راحت باشید و فرصتها را کشف کنید.
۳- دلسوزی و شفقت برای خودتان
همانطور که قضاوت و یا ارزشگذاری خود را درک میکنید، تبدیل آنها به غمخواری، همدلی و بخشندگی را تمرین کنید. اگر در انجام کاری به اندازهی کافی خوب نیستید، آیا میتوانید خودتان را ببخشید، همانطور که شخص دیگری را میبخشید؟ میتوانید درسی را که از آن یاد گرفتهاید، درک کنید که در این صورت حتی نیاز به بخشیدن خودتان هم ندارید. ما میتوانیم بپذیریم که بهترین کاری را که میتوانستهایم، انجام دادهایم و اکنون باید درک کنیم که چه یاد گرفتهایم و چه چیزی را تمرین کردهایم. پس نیاز به بخشش نداریم و به جای آن به دنبال چیزهایی باشیم که میتواند درد را کاهش دهد.
۴- از ارزشگذاری خود دست بردارید
یکی از مواردی که در این فرآیند درک میکنید ارزشگذاری خود است. ما در قیاس با دیگران به خودمان نمره میدهیم، یا در موضوعات مختلف خودمان را خوب یا بد میدانیم یا خودمان را سست، لاغر و یا زشت طبقهبندی میکنیم و این کار مفیدی نیست. نه اینکه آن را رها کنید بلکه آن را درک کرده و ببینید چه نتیجهای میتوانید بگیرید.
پس از درک، این عامل دائماً باعث درد شما میشود. در زمان مناسب آن را رها میکنید و شادمانه سپاسگزار این لحظه باشید. وقتی که صبحها از خواب بیدار میشوید به آنچه مایهی سپاسگزاری شماست فکر کنید. اگر در کاری شکست خوردهاید، چه چیزی را میتوانید در آن پیدا کنید و شکرگزار باشید؟ اگر کامل نیستید در این ناکاملی از چه سپاسگزارید؟ هر روز و یا هر هفته در مورد اینها بنویسید.
۵- از همه چیز یاد بگیرید
ما تمایل داریم تا موفقیتها را خوب و شکستها را بد ببینیم، اما اگر دیدمان را تغییر دهیم چی؟ همهی اتفاقات خوب و بد چیزی برای یاد گرفتن هستند، حتی قسمتهای تاریک، آنها قسمتی از ما هستند و ما میتوانیم چیزهای جالب و مفید در آنها پیدا کنیم.
۶- احساساتتان را جدا کنید
وقتی که احساسات منفی دارید، آنها را به عنوان رویدادی جداگانه ببینید نه قسمتی از خودتان. به آن همچون پدیدهای گذرا همچون گذر برگ در وزش باد بنگرید و فکر کنید و توان آنها را کم کنید. احساسات منفی مانند آن برگ گذرا شما را کنترل نمیکند.
۷- با کسی حرف بزنید
وقتی که زیاد در خودمان فرو میرویم، جدا کردن افکار و احساساتمان سخت میشود و نمیتوانیم همه چیز را واضح ببینیم. حرف زدن با یک دوست، همسر، همکار میتواند به فهم بهتر خودمان کمک کند. از تکنیک حرف زدن به همراه یکی از تکنیکهای قبلی استفاده کنید.
منبع: کارگاههای دانشگاه تهران