درباره کتاب فرمول
کتاب «فرمول» The Formula: The Universal Laws of Success نوشتهی «آلبرت لزلو بارابسی» در نوامبر سال ۲۰۱۸ منتشر شد. این اثر دیدگاهی جدید دربارهی موفقیت ارائه میکند و تفاوت اساسی با تمام آثار نوشته شده درزمینهی موفقیت و توسعهی فردی دارد. «آلبرت لزلو بارابسی» دانشمند و پژوهشگر براساس سالها پژوهش و تحقیق این بار درزمینهی موفقیت مطالعهای دقیق انجام داده و اطلاعات و دادههای کلانی را بررسی کرده است. او براساس موفقیت شخصی و اصول روانشناسی این اثر را ننوشته است بلکه برای تکتک بخشهای آن تحقیقات عمیقی انجام داده است. او طبق اهداف این کتاب، موفقیت را اینچنین معنا کرده است: موفقیت، پاداشی است که از جانب اجتماعاتی که به آنها تعلق داریم به دست میآوریم.
بررسی کتابهای موفقیت نشان داده است آنها بر روی پیامهای الهامبخش و رویدادهای داستانی استوار هستند و نسبت به قواعد دشوار و دادههای تجربی پیچیده حرف و سخنی نسبت به موفقیت ارائه ندادهاند اما کتاب «فرمول» نوشتهی «آلبرت لزلو بارابسی» براساس یافتههای علمی الگوهای موفقیت در انواع رشتهها را به دست آورده است و قانونی کلی ارائه کرده است. این قانون به شرح زیر است:
-
قانون اول: عملکرد باعث موفقیت میشود اما وقتی عملکرد را نمیتوان سنجید، شبکهها باعث موفقیت میشوند.
-
قانون دوم: عملکرد محدود است اما موفقیت نامحدود.
-
قانون سوم: موفقیت قبلی ضربدر شایستگی برابر است با موفقیت آتی.
-
قانون چهارم: اگرچه موفقیت تیمی نیازمند تنوع و تعامل است؛ اما هر شخصی، به خاطر دستاوردهای گروه است که مشهور میشود.
-
قانون پنجم: باپشتکار، در هر زمانی میتوانیم موفق شویم.
«آلبرت لزلو بارابسی» دربارهی این فرمول در کتاب میگوید: «درسهایی که از این قوانین میگیریم به ما کمک میکنند تا تعادل را ایجاد کنیم و تصمیم بگیریم که برای پروش مهارتهای خود در مقابل شبکهبندی، چقدر باید تلاش کنیم. بهعلاوه، ارزیابی کنیم که چطور پاداش به پروژههایی که درگیر آنها هستیم؛ اختصاص مییابد و با استراتژی همکارانی انتخاب کنیم که خلاقیت را افزایش میدهند. وقتی با ابزارهای علمی پرده از راز موفقیت برمیداریم و آن را تجزیهوتحلیل میکنیم، میآموزیم که چه چیزی را میتوانیم و چه چیزی را نمیتوانیم ببینیم. از همه مهمتر اینکه میتوانیم این قوانین مختلف را به ترتیب برای تقویت نتایج به کار گیریم و از این دانش میتوانیم برای تشریح داستانهای موفقیت درباره خودمان استفاده کنیم.» این نویسنده این کتاب را در ده فصل با زبانی روان و قابلفهم به نگارش درآورده و داستانهای واقعی از زندگی خودش و افراد دیگر بیان کرده است. ده فصل کتاب عبارتاند از:
-
فصل ۱: بارون سرخ و خلبان تک خالِ فراموش شده
-
فصل ۲: گرَند اِسلَم و دیپلمهای کالج
-
فصل ۳: کاسه توالت دو میلیون دلاری
-
فصل ۴: ارزش هر بطری شراب چقدر است؟
-
فصل ۵: سوپراستارها و قوانین قدرت
-
فصل ۶: بچه گربههای انفجاری و سیاهبازی
-
فصل ۷: گوش شنونده
-
فصل ۸: کمی ساده، کمی خلاقانه و کمی محزون
-
فصل ۹: الگوریتمی که دانشمندی را پیدا کرد که مورد بیتوجهی واقع شده بود
-
فصل ۱۰: خطای اینشتین
در بخشی از کتاب فرمول میخوانیم
تعریف جدید ما از موفقیت در ادامهی این کتاب تعریفی بنیادی است. این تعریف به ما میگوید که موفقیت پدیدهای فردی نیست، بلکه جمعی است.
اگر جامعه ما مسئول موفقیت ما باشد، مجبوریم شبکههای اجتماعی و حرفهای را بررسی کنیم. این شبکهها واکنشهای جمعی به عملکردهای فردی ایجاد میکنند. اندکی از ما به مرحلهای میرسیم که هزاران نفر تحسینمان میکنند. تأثیر اولیه ما بیگمان بومی است و اعضای خانواده، همکاران، دوستان، همسایهها و مشتریان شاهد این تأثیر هستند. با این حال، گاهی اوقات ریزموجهایی به راه میاندازیم که فراتر از خانواده و دوستان نزدیکمان میرود و به سمت بیرون پراکنده میگردد و موجب فعال شدن واکنشی همگانی و گسترده میشود. موفقترین افراد، به شبکههای ما تسلط دارند و از آنها برای به دست آوردن مکانی در آگاهی جمعی و جایگیری در مغز افراد استفاده میکنند.
مغز، مورد خوبی است تا درباره چنین شبکههای فعالکنندهای فکر کنیم. همچنین آگاهی جمعی، مورد خوبی برای ارزشیابی تعریف ما از موفقیت است. ما مغز خود را چیزی میدانیم که توانایی حفظ کردن، حس کردن و تفکر کردن را دارد. اما در واقع مغز از شبکهای متصل از عصبهای بسیار پیچیده و متراکم ساخته شده است. هر تفکر، احساس و حسی که ما تجربه میکنیم، ناشی از قطاری از هیجانات است که در طول این شبکه عصبی میدرخشد و هیچ یاخته عصبی منفردی، بهتنهایی مسئول نیست.
شبکههایی که موفقیت ما را مشخص میکنند، پیچیدگی مشابهی دارند. بسترهای اجتماعی مثل فیسبوک خیکی کم در وبهای اجتماعی انبوهی که ما در آنها جا گرفتهایم، نفوذ میکنند و تنها روش بنیادی برای استفاده از وبهای حرفهای بهمنظور توانمند کردن خودمان، تعامل و اشتراکگذاری ایدهها و افکارمان با دیگران است.
در زبان شبکهها، ما همگی گرههایی در یک تار در هم تنیده هستیم که ما را به میلیاردها گره دیگر متصل میکند. بهمنظور درک تأثیری که شما بر محیط جمعی دارید، باید به دیگر گرهها در شبکه خود نگاه کنید و ببینید چطور آنها به عملکرد شما واکنش نشان میدهند. تعریف جمعی ما از موفقیت نشاندهنده آن است که ما باید شبکههایی را که به آنها تعلق داریم، بررسی کنیم و تدبیری اتخاذ کنیم که چگونه میتوانیم از آنها برای مزیت آیندهمان استفاده کنیم. چشمانداز یک شبکه، بزرگراهها و مالروهای آن، حیاتوحش و درههای آن، میتوانند مسیرهایی را برای شناخت اهدافمان به ما نشان دهند.
کتاب «فرمول» نوشتهی «آلبرت لزلو بارابسی» با ترجمهی «حامد رحمانیان» از سوی نشر نوین در سال ۱۳۹۸ منتشر شد.
برای خرید و دانلود کتاب اینجا کلیک کنید.