"اول بدان، بعداً بخند"

آقای شوریده و خانمش در منزل پسرشان مهمان بودند. یکی از آن روزهای بسیار گرم تابستان بود که حتی کولر هم حریفش نمی­شد.

طفلک آقای شوریده یک کلمه گفت: کولر از صبح روشنه؟ یه وقت نسوزه.
که نوه دست گرفت: ای وای، بابامون کم بود، بابابزرگ هم اضافه شد.

آقای شوریده با تعجب پرسید: به چی اضافه شدم؟

- کمپین خاموش کردن کولر.

- چی؟ منظورت چیه؟

پسر آقای شوریده گفت: هیچی پدرجان، آقازاده نمک پرونی می­کنن. صبح تا شب برامون در رابطه با ضدیت پدرها با کولر لطیفه میگن.

نوه در حالی که خنده مصنوعی و نچسبی سر داده بود گوشی موبایلش را برداشت و تکان داد: تمام اطلاعاتاینجاست.
و از روی گوشیچند جوک با محتوای «بابا و کولر» خواند و خندید. تمام که شد سرش را بلند کرد و چون با چهره جدی پدر و پدربزرگ روبرو شد گفت: اینا که جوکن ولی خداوکیلی راستن؛ منتها شما تحمل شنیدن حقیقت رو نه به جدی و نه به شوخی ندارید.

آقای شوریده گفت:خب، بگو ببینم، تو که از داخل موبایلت این همه اطلاعات بامزه کسب می­کنی، هیچ وقت دنبالش گشتی که بدونی چرا وقتی مردها پا به سن می­ذارن نسبت به روشن بودن کولر حساسیت نشون میدن؟

- برای پایین آوردن هزینه برق دیگه.

- نه جانم، یه علت فیزیولوژیکی داره.وقتی مردها به میانسالی می­رسن، بتدریج چربی زیرپوستون کم میشه و پوستشون نازک میشه. به همین علت سرما بیشتر به داخل بدنشون نفوذ می­کنه و خیلی زود سردشون میشه.

ـ پس چرا مامان بزرگ همیشه گرمشه؟

ـ برای اینکه ایشون زن هستن و در زنها قضیه برعکسه؛ یعنی با بالا رفتن سن، چربی زیر پوستشون افزایش پیدا می­کنه.

به علاوه، چون دیگه هورمون استروژن در بدنشون ترشح نمیشه دچار گر گرفتگی میشن. خوب توجیه شدی، باباجون؟ پس حالا توی اون منبع اطلاعاتت یه کمپین «اول بدان، بعداً بخند» راه بنداز تا لااقل ازتکنولوژی استفاده مثبت کرده باشی.

"اول بدان، بعداً بخند"